چه کسانی به جهنم می روند.

حال اهل جهنم از نظر امام باقر علیه السلام

 

عمرو بن ثابت از امام باقر علیه السلام نقل می کند که حضرت فرمود:

 

«اهل آتش جهنم در آنجا از شدت عذاب دوزخ همانند سگ و گرگ عوعو میکنند و زوزه می کشند. ای عمرو نظر و گمانت چیست در مورد قومی که مرگی برایشان نیست و عذابشان تخفیف پیدا نخواهد کرد؟ بسیار تشنه اند. بسیار گرسنه اند. چشمشان کور، گوششان کر و زبانشان لال است. صورتشان سیاه است. بسیار نادم و پشیمان هستند. مورد غضب واقع شده اند. از عذاب، رحم نمی شوند و عذابشان کم نمی گردد. در آتش دوزخ شعله می کشند و می سوزند. از ماء حمیم خواهند نوشید. از زقوم خواهند خورد.

 

با گرزهای آهنین و آتشین زده خواهند شد و ملائکه غلاظ و شداد هیچ رحمی به آنان نخواهند کرد. آنان به رو به آتش کشیده خواهند شد. با شیاطین همنشین و رفیق خواهند شد. در غل و زنجیر بسته خواهند شد.

 

هر چه داد و فریاد کنند کسی جوابشان را نخواهد داد. اگر چیزی بخواهند حاجتشان برآورده نخواهد شد.

 

این است حال کسی که داخل در آتش جهنم و دوزخ گردد. (بحار، ج8، ص281)

 

چهار طایفه که عذابشان شدید است

 

امام صادق علیه السلام از پدر گرامیش و آن حضرات از علی علیه السلام و او از پیامبر اکرم (ص) نقل می کند که فرمود:

 

«چهار طایفه هستند که در جهنم به خاطر عذاب شدیدشان اهل جهنم را اذیت و آزار می دهند؛ در جهنم از ماء حمیم می نوشند و صدای واویلایشان بلند می شود. بعضی از اهل دوزخ به بعضی دیگر می گویند: گناه اینان چیست که عذابشان اینقدر شدید است که ما را هم اذیت می کند؟

 

یکی از این چهار طایفه: در تابوتی از آتش، معلق و آویزان است.

 

طایفه دوم: امعاء و احشایشان روی زمین کشیده می شود.

 

طایفه سوم: از دهانشان خون و چرک جاری است.

 

طایفه چهارم: گوشت بدن خودش را می خورد.

 

آنگاه اهل جهنم از فرشته عذابی که موکل بر اینان است می پرسند که: تقصیر و گناه کسی که در داخل تابوت آتش آویزان است چیست؟ می گوید: این شخص وقتی مرد، حق الناس در گردنش بود که نه خودش ادا کرد و نه وصیت به ادا و وفای دین کرد.

 

سپس می پرسند: گناه کسی که دل و روده و امعاء و احشایش روی زمین کشیده می شود چیست که هم خودش در عذاب است و هم ما را اذیت می کند؟ می گوید: او کسی است که از بول اجتناب نمی کرد که کجا بریزد و کجا ترشح کند.

 

می پرسند: گناه طایفه سوم چیست که خون و چرک از دهانشان جاری است و از شدت عذابشان ما هم متعذی هستیم؟

 

می گو ید: او کسی است که حرفهای بد و خبیس می زده و به مردم نسبت های ناروا می داده.

 

آنگاه می پرسند: طایفه چهارم چه گناهی کرده اند که گوشت بدنشان را می خورند و چنان در اینجا معذبند که ما را هم اذیت و آزار می رسانند؟ می گوید: آنان با غیبت و سخن چینی گوشت مردم را می خورده اند» (بحار الانوار، ج8، ص280)

 

جزای حکمرانی که به عدل عمل نکند

 

هشام بن عبدالملک در زمان خلافتش به حج رفت. در مکه معظمه دستور داد شخصی را که از صحابه پیامبر باشد پیدا کنند و نزد وی ببرند. به او گفتتند: دیگر از صحابه کسی باقی نمانده است و همگی وفات کرده اند.

 

گفت: اگر کسی از صحابه زنده نیست، یکی از افراد تابعین و شاگردان صحابه را بیاورند.

 

گماشتگان خلیفه طاووس یمانی فیقه دانشمند معروف مدینه را پیدا کردند و به نزد خلیفه اموی بردند.

 

وقتی «طاووس» وارد مجلس خلیفه شد تا نزدیک فرش جلو آمد و در آنجا نعلین را از پای در آورد، علاوه طبق معمول نگفت: السلام علیک یا امیرالمومنین و بدون ذکر کنیه و لقب خلیفه گفت: سلام! سپس در مقابل هشام نشست!

 

آنگاه گفت: هشام چطوری؟! هشام سخت خشمگین شد و این سخنان میان آنها رد و بدل گردید.

 

خلیفه: ای طاووس!چرا چنین کردی؟

 

طاووس یمانی: مگر چه کردم؟ خشم هشام بیشتر شد.

 

خلیفه: نعلینت را کنار فرش من در آوردی و مرا به کنیه و لقب یاد نکردی و طبق معمول سلام ننمودی، بعد هم مقابل من نشسته و می گویی هشام چطوری؟!

 

طاووس یمانی: ای هشام! بیرون آوردن نعلین در کنار فرش تو چه اشکالی دارد؟ من روزی پنج بار آن را در پیشگاه خداوند بیرون می آورم، و خدا هم به من خشم نمی کند.

 

علت اینکه به تو «امیرالمومنین» نگفتم این است که همه مردم از «امیرالمومنین» بودن تو راضی نیستند، من هم نخواستم به تو دروغ بگویم

 

و اینکه تو را به کنیه نخواندم (و ابو فلان نگفتم) بدین لحاظ است که خداوند دوستان خود را به نام یاد کرده و فرموده است:

 

یا داود و یا یحیی و یا عیسی ولی دشمنانش را به کنیه یاد نموده و می فرماید: «تبّت یدا ابی لهب» و اینکه گفتی چرا در مقابل من نشستی؟

 

من از امیرالمومنین علی بن ابی طالب علیه السلام شنیدم که می گفت: هر گاه خواستی به مردی از دوزخیان نگاه کنی به مردی نگاه کن که نشسته است و عده ای در اطرافش ایستاده اند

 

خیلفه: ای طاووس مرا موعظه کن

 

طاووس یمانی: از امیرالمومنین علی بن ابی طالب علیه السلام شنیدم که می فرمود: مارهایی در جهنم است که به بزرگی تل ها می باشد، و عقرب هایی است به اندازه قاطر.

 

کار آنها این است که هر حکمرانی را که در میان رعیت با عدالت رفتار نکند می گزد و نیش می زنند. پس طاووس برخاست و رفت. (داستانهای ما، ج2، ص65)

 

جایگاه متکبران و حکام جور در جهنم

 

در جهنم کوهی است که به آن «صعدا» گفته می شود. و در صعدا بیابانی است که «سقر» نام دارد. و در سقر چاهی است که «هبهب» نام دارد. وقتی درِ آن چاه برداشته شود اهل آتش از حرارت آن ضجه می زنند و آنجا جایگاه جباران و متکبران و حکام جور است. (بحار، ج8، ص297)

 

جایگاه منافقین در جهنم

 

« ان المنافیقن فی الدرک السفل من النار»

 

یعنی: «منافقین در پایین ترین طبقه جهنم قرار دارند. بعضی هم گفته اند که: منافیقن در تابوتهایی از آهن هستند که در جهنم بر روی آتش آویزان است و ایشان در داخل تابوتهای آهنی گداخته که هیچ راه فرار هم ندارد جزغاله می شوند. (بحار، ج8، ص241)

 

چه کسانی به جهنم می روند

 

چند طایفه اند که ایشان را به رو در آتش جهنم می اندازند. اولین دسته که مورد حساب و مواخذه واقع می گردند، کسانی هستند که عمرشان را در تحصیل علم گذرانده اند. وقتی که از ایشان پرسیده می شود در مقابل عقل و فهمی که خدای تعالی به شما داد چه کرده اید؟ می گویند: پروردگارا می دانی که شبها نخوابیدیم، نشر علم دادیم، درس خواندیم، درس دادیم و کتاب نوشتیم.

 

پاسخشان می دهند: این کارها را کردید برای این که بگویند: شما عالمید، باسواد و با فضیلتید، در این دوره به شما بگویند، آیت الله یا دکتر و پرفسور و دانشمند، و به آن رسیدید.

 

غرض این است که یک عمر خیال می کرد عالم دینی است و مُرکّبش از خون شهیدان برتر است. ولی نمی دانست که بندگی هوای نفسش را کرده است. امر می شود که او را به رو در آتش بیفکنند. چون ریاکار است.

 

طایفه دیگر را می آورند، اینها قُرّاء قرآنند، به آنها هم می گویند: منظورتان از تلاوت قرآن این بود که بگویند: خوب قرآن می خوانید، قاری قرآن هستید؛ و به آن رسیدید دیگر از خدا چیزی طلب ندارید. آنها را هم به رو در آتش می افکنند.

 

طایفه سوم: شهیدانند، که به خیال خودشان در راه خدا جانشان را فدا کردند. پاسخشان می دهند که: خدا از قصد شما آکاه است، منظورتان از فتن به معرکه ی جنگ این بود که شجاعت خود را بروز دهید و به شما بگویند که پردل و زورمند و شجاعید و مردم هم گفتند و به مقصود خود رسیدید. (مگر از روی اخلاص و برای خدا کاری کرده باشند که بهشت مژده ی آنهاست) آنها را نیز به رو در آتش می اندازند.

 

طایفه چهارم: اغنیایند، آنهایی که در راه خیر، پول خرج کرده اند، آنها را می آورند، عرض می کنند: خدایا تو می دانی که ما فقرا را اطعام کردیم و پوشانیدیم، مسجد ساختیم، آب انبار بنا کردیم، مدرسه ساختیم، موقوفه و خیرات جاری تاسیس نمودیم.

 

ندا می رسد: اینها که می گویید درست است اما منظورتان این بود که بگویند: فلانی کریم است، اهل خیر است، دست و دل باز است، یا در این دوره در روزنامه ها بنویسند فلان شخص، فلان مبلغ به زلزله زدگان و آسیب دیدگان کمک کرد؛ و به منظور خود رسیدید. امر می شود اینها را هم به آتش افکنند. (زبدة القصص، ص60)

 

وای از ریا که شرک به خداست و در قیامت به چهار ندا خوانده می شوند:

 

1_ کافر 2_ مشرک 3_ غادر 4_ مرائی

 

آیا عمل خالصی از خود سراغ داریم که هیچ شائبه و ریائی در آن نباشد؟ پس چرا این عذاب ها را از خود دور می دانیم؟

 

مالک جهنم به ایشان می گوید: وای بر شما چه کسانی هستید که خدا اینقدر ملاحظه شما را فرموده است؟ می گویند: ما امت پیامبر آخر الزمانیم اما بدبختانه ریا کاریم.

 

خدای تعالی می فرماید: چون با این زبان یاد او کرده اند و این صورت ها را در سجده روی خاکها می گذاشتند هر چند ریا می کردند اما باز لطف حق شامل حالشان شده و همین صورت مجازی را به همین حد انجام داده اند به اعمال ناقابلشان ترتیب اثر داده می شود. (حقایقی از قرآن، ص201)

 

چهار عامل ما را جهنمی کرد

 

در قیامت بارها میان اهل بهشت و دوزخ گفت و گو رخ می دهد، که قرآن ترسیمی از آن گفت و گوها را بیان فرموده است، یکی از آن صحنه ها که در سوره مدثر آمده این است که: اهل بهشت از مجرمان می پرسند: چه عاملی شما را به دوزخ روانه کرد؟

 

آنها می کویند: چهار عامل:

 

1_ «لم نک من المصلین» ، پای بند نماز نبودیم.

 

2_ «ولم نک نطعم المسکین» ، به گرسنگان اعتنا نمی کردیم.

 

3_ «و کنا نخوض مع الخائضین» ، ما در جامعه فاسد هضم شدیم.

 

4_ «و کنا نکذب بیوم الدین» ، قیامت را هم نمی پذیرفتیم.

(قصص الصلاة ، ص189)
 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







تاريخ : دو شنبه 27 آبان 1392برچسب:, | 13:10 | نویسنده : مجید مرادی ،مجید مرادی |